چرا خودم را آبریشام می نامم
A Prelude
من در سفری به سوی دانش هستم. آیا دانش در محیطمان جای گرفته؟ چیزی ها در دنیامان می سوزد و از خودم می پرسم: آیا می توانم آن را به سمت تغییر هدایت کنم! به سوی دانشی برای مکان ها صلح تر. با صلح پشتیبان محیطی
I’m on a journey of knowledge. Is knowledge built into our environment ? Things in our world burning and I ask can I change it ! Though knowledge for more peaceful places. With supportive environmental peace.
The Story
تازه توی اتوبوس رو به رو یک آدام نشتم کی از من پرسید “شما مسافر هستی؟“
Recently I sat opposite a man on the bus who asked me “Are you a traveller?”
گفتم “فعلاً نیستم, اما به زودی سفر خواهم کند.”
I said “Not at the moment, but I’ll travel soon.”
پرسید “به کجا؟“
He asked “Where?”
گفتم “آخ, دارم به ویتنام می روم.”
I said “Ah, I’m going to Vietnam.”
گفت “ویتنام ! آیا زبانشون رو بلدی؟“
He replied “Vietnam ! Do you know the language?”
گفتم “نه, اما زبان اسپانیایی یاد می گیرم؟“
I replied “No, but I’m learning Spanish.”
او کمی اسپانیایی حرف زد ! اما معنی اش نفهمیدم. پس گفتم“من یک مبتدی هستم.”
He spoke a little Spanish ! but I didn’t understand it’s meaning. So I said “I’m a beginner.”
او ادامه داد به زبان اسپانیایی حرف زدن و گفت “اسمت چه اس؟“
He continued speaking Spanish and said “What’s your name?”
این بار منظورش فهمیدم.
This time I understood what he meant.
جواب دادم “اسمم ابریشماست.”
I answered “My name’s Abrisham.”
بعد نام خودش را به من گفت و پرسید “شما از کجا هستی؟“
Afterwards he said his own name and asked “Where are you from?”
داشتم فکر می کردم “از دنیا, از مادرم, از جهان, از خانه ام, یا از استرالیا ! در نظرم برای سوال ها اینطور بینهایت پاسخ ها داشته باشه اما به او معملاترین جواب دادم “از استرالیا هستم.”
I was thinking “From the world, from my mother, from the universe, or from Australia !.”. In my opinion there are unlimited answers for a question like this but I said the most common to him “I’m from Australia.”
گفت: “واقاً اسمت آریشم؟, چطور شده؟“
He said: “Really your name’s Abrisham ? How so?”
گفتم “اسمم از ایران چون قبل به اونجا رفته بودم و با چند کسی رفیق شدم. به عنوان رفیق ها خیلی خوب هستند. اسم ابریشم از یکی رفیقم ایرانی آمد. باهم بودیم و خواستم یک نام فراسی. خواستم نام “پروانه“, آما ندانسته بودم چطور بگم “پروانه” توی فارسی. پس از رفیقم در انگلیسی پرسدم “در فارسی چطور پروانه بگم؟” . رفیقم گفت “آبریشم.”.
I said: “My name is from Iran because I’ve been there before and I became friends with several people. As friends they are really good. The name Abrisham came from one of my Iranian friends. We were together and I wanted a Persian name. I wanted the name “Butterfly”, but I didn’t know how to say “Butterfly” in Persian. So I asked my friend in English “In Persian how do I say butterfly?”. My friend said “Silk.”
گفت “بنابراین نام تولد شما ابریشم نیست. پس نام تولد شما چیست؟“.
He said “So your birth-name’s not Abrisham. So what’s your birth-name?”
گفتم: “اسمم تولد داوید هست.”
My birth-name is David.
The Reason
بعداً متوجه شدم که منظور ابریشم پروانه نبود اما آنقدر باش عادت شدم که آن نام را نگه داشتم.
Afterwards I understood that the meaning of Abrisham wasn’t “Butterfly”. But I’d become that used to it that I held onto the name.
نام ترجیحی ام نزدیک ده سوال داشتم و این نام از یک رفیق گرفتم. پرسیدم پروانه در فارس چیست و به من گفت “ابریشم“. به رفیقم گفتم “پس مرا ابریشم صدا کن چون ماننده یک پروانه هستم“
I said “I’ve had this preferred name for almost ten years and I got this name from a friend. I asked “what’s butterfly in Persian?” and they said to me “Abrisham”. So I said to my friend “Then call me Abrisham because I’m like a butterfly”.
این نام, نام مسافر است. این نام رو انتخاب کردم بخظره فهمیدم کهآگر فرهنگ های مختلف در دنیا رو بپدیرم وفتی چیز جز امتحان چیز های جدید و روشن فکر نگاه داشتن وابسته نباشد.
This name, is the name of a traveller. and I chose that because I understood that I could accept the different cultures of the world and that wasn’t dependent on anything but trying new things and keeping an open mind.
یک روز مردم ها این دنیا بال ها پروانه را رشد خواهند داد.
One day the people of this world will grow the wings of the butterfly.